پرسش :
اگر اعجاز با نبوت رابطة علّي و معلولي دارد و جز انبياء کس ديگري نميتواند به آن دست پيدا كند، پس ما چگونه، اعجاز قرآن را درك كنيم؛ تا ببينيم که ميتوانيم آيه و سورهاي مثل قرآن بياوريم يا نه؟
شرح پرسش :
پاسخ :
در تعريف اعجاز گفته شدهاست: «المعجزه هو الامر الخارق العادة، المطابق للدعوي، المقرون بالتحدّي، المتعذر علي الخلق اتيان مثله»[1] معجزه امر خارق العادهاي است كه با ادعاي نبي مطابقت دارد و همراه با تحدّي (مبارزه طلبي) است، به گونهاي كه بشر از آوردن مثل آن ناتوان است.
با توجه به اين تعريف و مؤلفههاي آن اولاً، معجزات تمام انبياي الهي همگي، اموري ممكن؛ ولي خارق عادت است؛ يعني محال عادي است نه محال عقلي؛ مثلاً عادتاً محال است كه در يك چشم برهم زدن چوب و عصا تبديل به اژدها شود؛ چرا كه اساساً عناصر مادّي چوب و سنگ و خاك و گياه در طبيعت به صورت تدريجي تبديل به مار ميشود. هر مار و عقربي كه امروزه زنده است و ميخزد، در گذشته جزئي از آن خاك و كرة زمين بودهاست، اگر چوبي بپوسد و خاك شود، جزء مواد غذايي گياه ميشود و اگر اين گياه را ماري بخورد، همين مواد در آينده و پس از توليد مثل، تبديل به ماري ديگر ميگردد. اين راه عادي و تدريجي تبديل شدن ذرات چوب به مار است ولي در معجزه اين راه متعارف و عادي طي نميشود؛ بلكه از راه غير عادي و خارق العاده كه آن هم مورد تأييد عقل و بر اساس «علت و معلول» است، پديد ميآيد.
صاحب معجزه، به اذن الهي، از راه علل ناپيدايي كه خود بدان آگاه است، به سرعت چوب را تبديل به مار ميكند و اين كار را افراد عادي بشر نميتوانند و از علل ناپيداي آن هم خبر ندارد.[2]
پس معجزه طبق قانون علّي و معلولي عمل مي كند و خرق عادت است نه خرق قانون عليّت.
ثانياً؛ يكي از ويژگيهاي مهم معجزه آن است كه با وجود آنكه «تحدّي» ميكند و مخالفان و منكران را به مبارزه طلبي دعوت ميكند؛ هيچ كس توان مبارزه و معارضهي با آن را ندارد، لذا معجزه همواره شكست ناپذير است؛ به اين جهت كه معجزه به يك مبداء شكست ناپذير متكي است كه همان قدرت لايزال و بي بديل خداوند باشد. معجزه براي تأييد انسان كامل و ولي الله ميآمد كه ارتباط و دسترسي او به مبادي عالية ماوراء طبيعت و علل خفيه به مراتب بيشتر از دسترسي ديگران است.از اين رو امكان ندارد كه روزي انسان بر اثر پيشرفت علوم بتواند اين علل خفيه را بشناسد؛ زيرا چنين امور غيبي از قلمرو فكر و انديشه و تجربه بشر عادي بيرون است. تنها راه رسيدن به آنها قداست روح و طهارت نفس است كه از تهذيب نفس به طريق مشروع حاصل ميشود واين فقط مخصوص انبياء و اولياي الهي است.[3]
افزون بر آن، از آنجا كه هدف و ضرورت وحي و ارسال رسولان، هدايت و سعادت بشر بودهاست، اگر قرار باشد چنين امور خارق العادهاي به دست پيامبر نمايان و مدعيان دروغين بيفتد، با حكمت خداوند و لطف او سازگاري ندارد؛ چگونه ممكن است كه خداي حكيم به چنين دروغگويان منحرفي اجازه دهد كه با اعجاز، مردم را منحرف سازند![4]
با توجه به آنچه گفته شد ميتوان گفت: درست است كه معجزه طبق قانون علّي و معلولي عمل مي كند و کسي غير از انبياء الهي توان آوردن آن را ندارد؛ اما اين مسئله هيچ ربطي به فهم و درك معجزه و تشخيص اعجاز انبياي راستين الهي از انبياي دروغين ندارد؛ چرا كه راه شناخت معجزة واقعي از غير آن، غير از دانستن رابطة علّي و معلولي آن. ميتوان يك پدیدهای را شناخت که که برتر از پدیدههای دیگر است ولی رابطه علی و معلولی آن را ندانست، مثلا به خوبی میتوان دانست که تبدیل به مار شدن عصا، و یا جوشیدن آب از سنگ پدیدهای است که با پدیدههای عادی دیگر فرق دارد، و خارق عادت است، هر چند علت آن را ندانند.
اين نكته قابل تذكر است براي اثبات معجزه بودن امري لازم نيست که همة افراد بشر در تمام زمانها و مکانها، به اعجاز آن پي ببرند؛ زيرا بسياري از معجزات داراي محدوديت زماني و مكاني بودهاست، مثل اژدها شدن عصاي موسي ـ عليه السّلام ـ که در برههاي از زمان و در مکان خاص واقع شد، و ادراک بعضي از معجزات موانع ديگري دارد، مثل آگاه نبودن تودهي مردم از فنون و قواعد ادبيات عرب که مانع از تشخيص اعجاز قرآن ميشود. پس براي تشخيص اعجاز قرآن، به خصوص جنبة اعجاز ادبي آن، دو راه در پيش است يا بايد خود انسان اهلِ فن و متخصص ادبيات عرب؛ شد و يا اين که به اهل تشخيص و كارشناسان اين فن مراجعه و اعتماد کند. خوشبختانه با رجوع به مدارك و اسناد تاريخي ميتوان اثبات كرد كه از زمان نزول قرآن تا كنون همة سخن دانان و متخصصان ادبيات عرب، اعم از دوست و دشمن، اعتراف دارند كه اين كلام با اين خصوصيات و ويژگيهايش بي نظير و خارق العاده، و ايجاد آن از توان بشر عادي خارج است. ناتواني مدعيان از مقابله با قرآن، به نقل متواتر و نص قطعي ثابت است.[5]
البته اعجاز قرآن فقط به اين بُعد از اعجاز (اعجاز ادبي: فصاحت، بلاغت، سبك و اسلوب جديد) خلاصه نميشود؛ زيرا قرآن معجزهاي است براي تمام بشر در همة اعصار، لذا جنبه هاي اعجاز آن متعدد است. برخي از وجوه اعجاز قرآن عبارتند از:
الف) اعجاز غيبي قرآن كه خبر از حوادث گذشته، حال و آينده دادهاست؛
ب) اعجاز علمي قرآن؛
ج) هماهنگي و عدم اختلاف و تناقض در آيات؛
د) اعجاز تشريعي؛
هـ) علو معاني و معارف؛
و) اُمي بودن آورندة آن.[6]
بنابراين قرآن كريم، براي هر کس، فراخور شأن وي معجزه است، براي بليغان و فصيحان (متخصصان ادبيات) در بلاغت و فصاحت براي حكما و فلاسفه در حكمت، و معارف بلند، براي علماء سرشارترين گنجينه علمي معجزه آساست و نظاممندي و براي قانون گذاران هم اجتماعيترين و جامعترين قانون است و ... خلاصه معجزه اي است براي همة عالميان.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت در قرآن، مؤسسه انتشارات اسراء، چاپ اول، قم 1381.
2. سعيدي روشن، محمد باقر، علوم قرآني، مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، قم 1377.
پی نوشتها:
[1] . شيخ مفيد، محمد بن نعمان، النكت الاعتقادية، مجمع علمي اهل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، 1413، ص 48.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، 1381، ص 91؛ و ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، ايضاح المراد في شرح كشف المراد، قم، مركز مديريت حوزة علميه، 1382، ص386 و 387.
[3] . ر.ك: جوادي آملي، قرآن در قرآن، ص 101 و 102.
[4] . رك: جوادي أملي، قرآن در قرآن، ص 99 و 100.
[5] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1380، ص 123، سبحاني، جعفر، الهيات، قم، مركز علمي دروس اسلامي، چاپ سوم، 1412، ج 3، ص 267-264.
[6] . ر.ك: معرفت، محمد هادي، علوم قرآن، بخش وجوه اعجاز قرآن، مؤسسه فرهنگي انتشارات التمهيد، چاپ اول، 1378.
[7] . ر.ك: طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج 1، ص 59-61.
منبع: اندیشه قم
در تعريف اعجاز گفته شدهاست: «المعجزه هو الامر الخارق العادة، المطابق للدعوي، المقرون بالتحدّي، المتعذر علي الخلق اتيان مثله»[1] معجزه امر خارق العادهاي است كه با ادعاي نبي مطابقت دارد و همراه با تحدّي (مبارزه طلبي) است، به گونهاي كه بشر از آوردن مثل آن ناتوان است.
با توجه به اين تعريف و مؤلفههاي آن اولاً، معجزات تمام انبياي الهي همگي، اموري ممكن؛ ولي خارق عادت است؛ يعني محال عادي است نه محال عقلي؛ مثلاً عادتاً محال است كه در يك چشم برهم زدن چوب و عصا تبديل به اژدها شود؛ چرا كه اساساً عناصر مادّي چوب و سنگ و خاك و گياه در طبيعت به صورت تدريجي تبديل به مار ميشود. هر مار و عقربي كه امروزه زنده است و ميخزد، در گذشته جزئي از آن خاك و كرة زمين بودهاست، اگر چوبي بپوسد و خاك شود، جزء مواد غذايي گياه ميشود و اگر اين گياه را ماري بخورد، همين مواد در آينده و پس از توليد مثل، تبديل به ماري ديگر ميگردد. اين راه عادي و تدريجي تبديل شدن ذرات چوب به مار است ولي در معجزه اين راه متعارف و عادي طي نميشود؛ بلكه از راه غير عادي و خارق العاده كه آن هم مورد تأييد عقل و بر اساس «علت و معلول» است، پديد ميآيد.
صاحب معجزه، به اذن الهي، از راه علل ناپيدايي كه خود بدان آگاه است، به سرعت چوب را تبديل به مار ميكند و اين كار را افراد عادي بشر نميتوانند و از علل ناپيداي آن هم خبر ندارد.[2]
پس معجزه طبق قانون علّي و معلولي عمل مي كند و خرق عادت است نه خرق قانون عليّت.
ثانياً؛ يكي از ويژگيهاي مهم معجزه آن است كه با وجود آنكه «تحدّي» ميكند و مخالفان و منكران را به مبارزه طلبي دعوت ميكند؛ هيچ كس توان مبارزه و معارضهي با آن را ندارد، لذا معجزه همواره شكست ناپذير است؛ به اين جهت كه معجزه به يك مبداء شكست ناپذير متكي است كه همان قدرت لايزال و بي بديل خداوند باشد. معجزه براي تأييد انسان كامل و ولي الله ميآمد كه ارتباط و دسترسي او به مبادي عالية ماوراء طبيعت و علل خفيه به مراتب بيشتر از دسترسي ديگران است.از اين رو امكان ندارد كه روزي انسان بر اثر پيشرفت علوم بتواند اين علل خفيه را بشناسد؛ زيرا چنين امور غيبي از قلمرو فكر و انديشه و تجربه بشر عادي بيرون است. تنها راه رسيدن به آنها قداست روح و طهارت نفس است كه از تهذيب نفس به طريق مشروع حاصل ميشود واين فقط مخصوص انبياء و اولياي الهي است.[3]
افزون بر آن، از آنجا كه هدف و ضرورت وحي و ارسال رسولان، هدايت و سعادت بشر بودهاست، اگر قرار باشد چنين امور خارق العادهاي به دست پيامبر نمايان و مدعيان دروغين بيفتد، با حكمت خداوند و لطف او سازگاري ندارد؛ چگونه ممكن است كه خداي حكيم به چنين دروغگويان منحرفي اجازه دهد كه با اعجاز، مردم را منحرف سازند![4]
با توجه به آنچه گفته شد ميتوان گفت: درست است كه معجزه طبق قانون علّي و معلولي عمل مي كند و کسي غير از انبياء الهي توان آوردن آن را ندارد؛ اما اين مسئله هيچ ربطي به فهم و درك معجزه و تشخيص اعجاز انبياي راستين الهي از انبياي دروغين ندارد؛ چرا كه راه شناخت معجزة واقعي از غير آن، غير از دانستن رابطة علّي و معلولي آن. ميتوان يك پدیدهای را شناخت که که برتر از پدیدههای دیگر است ولی رابطه علی و معلولی آن را ندانست، مثلا به خوبی میتوان دانست که تبدیل به مار شدن عصا، و یا جوشیدن آب از سنگ پدیدهای است که با پدیدههای عادی دیگر فرق دارد، و خارق عادت است، هر چند علت آن را ندانند.
اين نكته قابل تذكر است براي اثبات معجزه بودن امري لازم نيست که همة افراد بشر در تمام زمانها و مکانها، به اعجاز آن پي ببرند؛ زيرا بسياري از معجزات داراي محدوديت زماني و مكاني بودهاست، مثل اژدها شدن عصاي موسي ـ عليه السّلام ـ که در برههاي از زمان و در مکان خاص واقع شد، و ادراک بعضي از معجزات موانع ديگري دارد، مثل آگاه نبودن تودهي مردم از فنون و قواعد ادبيات عرب که مانع از تشخيص اعجاز قرآن ميشود. پس براي تشخيص اعجاز قرآن، به خصوص جنبة اعجاز ادبي آن، دو راه در پيش است يا بايد خود انسان اهلِ فن و متخصص ادبيات عرب؛ شد و يا اين که به اهل تشخيص و كارشناسان اين فن مراجعه و اعتماد کند. خوشبختانه با رجوع به مدارك و اسناد تاريخي ميتوان اثبات كرد كه از زمان نزول قرآن تا كنون همة سخن دانان و متخصصان ادبيات عرب، اعم از دوست و دشمن، اعتراف دارند كه اين كلام با اين خصوصيات و ويژگيهايش بي نظير و خارق العاده، و ايجاد آن از توان بشر عادي خارج است. ناتواني مدعيان از مقابله با قرآن، به نقل متواتر و نص قطعي ثابت است.[5]
البته اعجاز قرآن فقط به اين بُعد از اعجاز (اعجاز ادبي: فصاحت، بلاغت، سبك و اسلوب جديد) خلاصه نميشود؛ زيرا قرآن معجزهاي است براي تمام بشر در همة اعصار، لذا جنبه هاي اعجاز آن متعدد است. برخي از وجوه اعجاز قرآن عبارتند از:
الف) اعجاز غيبي قرآن كه خبر از حوادث گذشته، حال و آينده دادهاست؛
ب) اعجاز علمي قرآن؛
ج) هماهنگي و عدم اختلاف و تناقض در آيات؛
د) اعجاز تشريعي؛
هـ) علو معاني و معارف؛
و) اُمي بودن آورندة آن.[6]
بنابراين قرآن كريم، براي هر کس، فراخور شأن وي معجزه است، براي بليغان و فصيحان (متخصصان ادبيات) در بلاغت و فصاحت براي حكما و فلاسفه در حكمت، و معارف بلند، براي علماء سرشارترين گنجينه علمي معجزه آساست و نظاممندي و براي قانون گذاران هم اجتماعيترين و جامعترين قانون است و ... خلاصه معجزه اي است براي همة عالميان.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت در قرآن، مؤسسه انتشارات اسراء، چاپ اول، قم 1381.
2. سعيدي روشن، محمد باقر، علوم قرآني، مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، قم 1377.
پی نوشتها:
[1] . شيخ مفيد، محمد بن نعمان، النكت الاعتقادية، مجمع علمي اهل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، 1413، ص 48.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، 1381، ص 91؛ و ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، ايضاح المراد في شرح كشف المراد، قم، مركز مديريت حوزة علميه، 1382، ص386 و 387.
[3] . ر.ك: جوادي آملي، قرآن در قرآن، ص 101 و 102.
[4] . رك: جوادي أملي، قرآن در قرآن، ص 99 و 100.
[5] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1380، ص 123، سبحاني، جعفر، الهيات، قم، مركز علمي دروس اسلامي، چاپ سوم، 1412، ج 3، ص 267-264.
[6] . ر.ك: معرفت، محمد هادي، علوم قرآن، بخش وجوه اعجاز قرآن، مؤسسه فرهنگي انتشارات التمهيد، چاپ اول، 1378.
[7] . ر.ك: طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج 1، ص 59-61.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}